ابراهیم یگانه مرد پروانه ای

 

به سختی سنگ بر سنگ نها د ، سنگ به سنگ دل بند نمی شد تا عاشقانه نخستین لبیک گوی عاشق ترین معبود باشد او خوب میدانست یکتا پرستی و القای این عقیده بر دیگران کاری بس دشوار است.

روزی گلی را پرپر و دلشکسته دیدم به سختی با او ارتباط برقرار نمودم بی میلی او به آدمیان در چشمانش هویدا بود و تمایلی به مراوده نداشت ، اما وقتی او را به جان پروانه قسم دادم دست از مقاومت کشید و با دیده ای اشکبار گفت :(ابراهیم یگانه مردپروانه ای) و دیگر ادامه ماجرا را به حدسیات منی سپرد که باید ارتباط ابراهیم وسوز گداز های عاشقانه اش را با گل می یافتم . هنوز تفاوت خود را با پروانه نمیدانستم در تمام عمر سهم من از گل ها بوییدن و عاشقانه دیدن بود اما انگار پروانه به گل مومن و با وجود تمام سختی ها لحظه ای از طواف گل غافل نبود و این بارز ترین تفاوت میان منواو در عشق ورزی به گل بود.

از ظلمی که سنگدلی از جنس من بر گل بی نوا روا داشته بودشرمنده بودم و نفهمیدم خیسی جبینم ازعرق شرم و یا از اشک پروانه ی عاشق بود ، کمی به خود آمدم انسانی پروانه تر از ابراهیم ندیدم انسانی وارسته که نه پروایی از اجرای حکم خدا بر کاشتن گل داشت  و نه باران تهدید ها  ، سختی ها و آزمون ها  لحظه ای او را از تصمیمش باز میداشت . در تمام این مدت همزمان با نیت ، این  پرنده ی بی با ل در معیت فرشتگان طواف دل آغاز کرده بود غافل از این که علف های هرز نمرودی در کنار کعبه در حال رشد بودند و بزرگ و بزرگتر میشدند و حضورمنفعل و چهره ی تکراری آنها در کنار گل طواف مرد پروانه ای را سخت تر و دشوار تر میکرد و لحظه لحظه تحمل ابرمرد را در دیدن این خار رویان درکنار خوشبو ترین عنصر عالم  کمترمینمود تا این که  در غفلت باغبان خبیس و شب سیاه ، تبر بر چیدن مهیا وخاک کعبه را از وجود آنها هرس نمود. ا  از حضورشان زخمی بر دل داشت و التیام را جز در تبر همت خود نمیدید تا با وفا ترین پروانه بماند وغیر گل را هرگز لایق طواف نبیند.

ساختار عنکبوتی نمروداکنون شکسته شده بود از یک سو خنده های پیروز مندانه ی مرد پروانه ای و از سویی دیگرمویه ی خفاشان در طلوع خورشیدی که امروز علف ها را فرش بر زمین میدید تا ما نعی برنوازش ا نوار خود بر قامت گل نبیند .آ نروز کعبه جلایی دیگر داشت و باغبان خبیس چاره ای جز کشتن و سوزاندن پروانه نداشت .پروانه در مقابل چشمان گل به  آ تش کینه افکنده شد ، گل دست به دعا گردید ، اینبارسنگ به سنگ دل  ِ همه ی گل ها بند نمی شد آ نقدربال بال زدند که گلبرگ های نازنینشان فدای قدوم مبارک مرد پروانه ای گشت . خداوند  تحمل اشک گل ها را نداشت ، دعای گل آتش را بر مرد پروانه ای گلستان کرد ابراهیم آن یگانه مرد پروانه ای لبخند عاشقانه ی خدا را دید تا طواف بر گل تا ابد جاودانه  بما ند و غم نمرود تا ابد پا یدار...........


نظرات 23 + ارسال نظر
سهبا شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 07:56 ب.ظ http://sayesarezendegi.blogsky.com/

بخداوندی خدا , مبهوتم برادر ! از این سرا , به آن سرا می روم و گیج و گیج تر می شوم از اینهمه زیبایی نگاه ...
نمیدانم سر اینکه ابراهیم مرا انتخاب کرد , به طرح چنین موضوعی , اما هر آنچه هست , عشقم را به این مهربان پدر , وسعتی بخشید بی نهایت ... حالا دلم سفری دوباره به حجاز می خواهد تا این بار به دنبال ردپای خلیل باشم بر آن دیار دل ..

سلام برادرم . ممنون از لطفتان . شادم که هستید و ممنون که با وجود مشکلات , دعوت خواهر کوچکتان را رد ننمودید . همیشه شرمسار لطفتان خواهم ماند .

فریناز شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 08:00 ب.ظ http://delhayebarany.blogsky.com

اونقدر محو خوندن بودم که نفهمیدم کی تموم شد... دلم می خواست ادامه داشت و باز هم از گل بود و از دل مرد پروانه ای که ابراهیم!

سلام مهرداد کهکشانی
شما و سبک کهکشانیتان اینجا هم هویداست و چه زیبا بود دیدتون به موضوع

اینجا هم مرحبا و احسنت و هزاران آفرین که خلسه ای شد عمیق میان من و گل و پروانه و کهکشان
و باز هم مرحبا

مریم شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:50 ب.ظ http://najvaye-tanhai.blogsky.com

ابراهیم یگانه مرد پروانه ای در اوج بت پرستیها و جهالت خدا را شناساند و خودش یک مرد اسطوره ای شد
سلام مهردادی
اونقدر با حس قشنگت از دل پروانه ای ابراهیم نوشتی که من هنوز مبهوت نوشته زیبایت مانده ام
همیشه مانا و پیروز باشی برادرم

بزرگ یکشنبه 7 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:45 ق.ظ http://navan1.blogfa.com

پروانه بودن لیاقت میخواد
و چه قشنگ نوشتی
ابراهیم یگانه مرد پروانه ای

و کاش مینوشتی پیامبر پروانه ای

مریم یکشنبه 7 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 06:36 ب.ظ http://najvaye-tanhai.blogsky.com

نظرات بی جواب که میمونه دل آدم کوچکی مثل من میگیره مهردادی

فرداد یکشنبه 7 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:03 ب.ظ

موقع خوندن پست های تو باید چشم ها رو بست و فقط بو کشید تا مشامت پر بشه از عطر....
سلام داداش جان
می بوسم قلم جادوییت رو....
خیلی زیبا پروانه را معنی کردی....
عالی....

مهرداد دوشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:16 ق.ظ

سهبای عزیز
فریناز مهربان
مهردانه عزیز
بزرگ منش گرامی
داداش فردادم
در کنار شما اگر در اتش هم باشم عین حضور پایدار در گلستان ابراهیمیست از لطفتان ممنونم از اینکه بدلایلی امکان پاسخ جداگانه برایم میسر نشد عذرخواهی میکنم

مذاب ها دوشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:39 ب.ظ http://mozabha.blogsky.com

آتش به نگاهش گل شد و دل ابراهیم به عشقش پروانه ، او کدام معشوق ازلی است که تا ابد باید رقصید به گردش جانانه ....
سلام مهرداد عزیز
از معبد نگاهت
به نظاره نشستم بهار ایمان را
چقدر زیبا جوانه زدند اشجار باورم و چه سبز ! گاهی نگاهی تازه چقدر لازم است برای تازه شدن در بهارانه ایی سبز....
سپاس مهرداد عزیز
که منظر نگاهت را هدیه مان دادی تا ار پنجره ی باورهای سبزت به تماشای پروانگی های ابراهیم بنشینیم...
دست مریزاد برادر.

بت سکوت شکسته شد تا ترانه ی عشق تلاوت گردد، لبیک اللهم لبیک
سپاس از لطف و مهرت سپهر عزیز

مهستی چهارشنبه 10 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:50 ب.ظ http://mz991.blogsky.com

سلام.

عالیست . ممنون .

سلام مهستی
ممنونم از حضورت عزیز

سهبا پنج‌شنبه 11 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:23 ق.ظ

سلام برادر . روزگارتان شاد .
آمدم برای تبریک روز پدر به شما پدر , همسر , پسر و برادر مهربان و خوب . امید که بهترین ها همراه هر لحظه زندگیتان باشند .
ببخشید اگر به استقبال می روم تبریک را , نخواهم بود و نخواستم بدون تبریک , رهسپار سفر شوم ...
شاد و پیروز باشید برادرم .

سلام خواهرم
متشکرم از محبتت
خدا بهمراهت سفر خوبی داشته باشی...

مریم یکشنبه 14 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:45 ب.ظ http://najvaye-tanhai.blogsky.com

.
میلاد امام علی (ع) آغازگر اشاعه عدالت
و مردانگی و معرف والاترین الگوی شهامت و دیانت
بر عاشقانش مبارک باد
و همچنین روز پدر و مرددانگی رو به تو داداش مهردادی خوبم تبریک میگم

سلام مریم جان
ازلطفت ممنونم
این روز قشنگ و فرخنده رو از طرف من به بابای عزیزت تبریک بگو لطفا .

شب های نقره ای دوشنبه 15 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:42 ب.ظ http://silvernights.blogsky.com/

سلام
روز تولد حضرت علی و روز مرد رو بهتون تبریک م یگم

سلام عزیز
سپاس از لطفت من هم اینروز رو به شما تبریک عرض می کنم.

فـــــــــــرهاد سه‌شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:31 ق.ظ

دل نوشته های یک شاطـــــــــــــــر
*********************************

قرارمان
ایــــــن نبود،
چتر مان
دو تا شود
وقتی باران
در انحنای روزهای پاییزیمان
تند تند می بارد ...

مـــی گـــذارم و مـــی روم...نــه اینکـــه دوستـــت نداشتـــه باشـــم....
چـــون از نخــــودی بــــودن متنفــــــرم ...
این روزهـــا ،

خیلی هــا بــا هـم جفُت هستن...

امّــا ....

جـــور نیستن !


. . . مـُـسـآفـر کناری ام که پـیـاده شـد

پـنـجـره ای گـیـرم آمـد


بـاقـے مـسـیـر را گـریـسـتـم . . .
اهـل پـنـهـان کـاری نـیـسـتـــم ..!

اعـتـرافــ مـی کـنـــم : ..

زمـــــــانــــــی دل یـــکــی را ســوزانـــده ام !!

حــالا ..

یـــــکـــــی..

یـــــکــــــی ..

یـــــــــکــــــی ..

دلــــم را مــی ســوزانـــنـــــد !!


کاش می اومدی حالم رو بهم بزنی
خوشحالی‌هام ته نشین شده !

آنان که عشق را میفهمند عـذاب میکشند...
و آنان که عشق را نمیفهمند عذاب میدهند...
فـصـل امـتـحـانات ...

مــن جـز مـرور رنگ چشـــمــانت ...
و خـط کشـیــدن زیــر دلتنگــی هــایم ...
هــیــچ درســـی نـدارم....!

هر چه بیشتر میخواهمت دورتر میشوی، بر گرد قول میدهم دیگر دوستت نداشته باشم

میگفت
پایِ رفتن ندارم ..

راست میگفت
با سر رفت .. !

غمگـیـــن تــریـن جــای ِ خــاطــره ،
اونجــاییـه کــه کــم کــم احســاس میکنــی
چهـــرهَ ش هــــم داره از یــــــادت میـــرِه !!!

اگر تمام شب برا ی از دست دادن خورشید گریه کنی لذت دیدن ستاره ها را هم از دست می دی
حــرف ِ تـــو کـه می شود...
مـن ،

چـقـدر نــاشیـانـه !
ادّعــای ِ بـی تــفاوتـی میکــنم !

همــه چــی داشــت خــوب پیــش مـــی رفــت ...
کــه یهـــو بــه خــودمــون اومــدیــم دیدیـــم بـــــزرگ شـدیــــم !

سهبا پنج‌شنبه 18 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:42 ب.ظ http://sayesarezendegi.blogsky.com/

سلام برادرم . روزگارتان شاد و دلتان به گرمی تابستان . دلم برای خواندن نوشته ای زیبا از شما تنگ شده ! کاش زودتر بنویسید ...

سلام مهربون
ممنونم از محبتتون
سعی میکنم همین روزا خدمت برسم...
شاد و سربلند باشی

ثنائی فر سه‌شنبه 23 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 04:45 ب.ظ

دیر می شود برای رسیدن به غافله ای که به سرعت همه خوبی ها رهسپار سفر عاشقی است

و سرانجام گل به طواف پروانه شتابان شد

سلام و درود بر قلم و صاحب قلم
یا حق

درودبر خانم ثنایی فر
سپاس از حضور گرمتون

مریم پنج‌شنبه 25 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:27 ب.ظ http://najvaye-tanhai.blogsky.com

سلام
این داداش مهردادی ما نمیخواد چشمامونو به یه دلنوشته قشنگش مهمون کنه؟
کجایی مهردادی؟
بدو که دلمون تنگ شده

سلام مریم
خوبی؟
همین روزا
ممنونم که بفکرمی

محب شهدا دوشنبه 29 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 07:38 ب.ظ http://nejat-yafeth.blogsky.com

سلام ...
عیدتون مبارک...
امروز پدرمان،پیغام آور خداوند شد...
از امروز به بعد او از خدا باما سخن خواهد گفت....
گرچه او از سال ها پیش انتخاب شده بود .
خدا اورا از همان روز الست به پیامبری برگزیده بود.
مبعث بهانه است تا ما فراموش نکنیم که چهل سالگی سن بعثت کسی بودکه تمام دردها رابه جان خرید تا مارا از دردجانکاه جهل برهاند...
باشد که شفیعمان باشد.
التماس دعا

سلام
سپاس از حضورت .
مجددا عیدتان مبارک .

سهبا سه‌شنبه 30 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 08:07 ب.ظ http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

و گل همان گل است
کسی که هدیه فرستاد همان مسافر نیست
مسافری که حوصله می کردی از حدیث سفرهایش
و با دهانش , حلقه های نوازش
به انگشت
التماس تو می بخشید
و گل همان گل است
ولی این بار
رفیق بی فاصله ای هدیه می دهد
که سرگذشتش بی ماجراست
چراغ همسایه در آن طرف کوچه
به شیشه های تو چشمک زد
و تو همان تویی
فقط زمستان نیست
که در برودت آن فرصت مقایسه نداشته باشی
و هدیه را
بدون رقابت , بدون سبقت , بدون شک
بپذیری

( محمد علی سپانلو )

سلام برادرم . روزگارتان شاد . کماکان منتظر خواندن دلنوشته زیبای شما هستیم .

سلام
ممنونم ازشما بابت انتخاب این شعر بسیار زیبا.
آفتاب زندگیتان تابان...

مریم پنج‌شنبه 1 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 03:55 ب.ظ http://najvaye-tanhai.blogsky.com

مرسی مریم جان

فرداد جمعه 2 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 12:11 ق.ظ

ظاهرا کهکشان هم دریغمان شده...
کجایی برادر...

باطنا محبت دوستان عزیزی چون شما برادر بزرگوار موجب شرمندگی این حقیر گشته
سپاس از حضورت .

ر ف ی ق شنبه 3 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 10:46 ق.ظ http://khoneyekhiyali.blogsky.com

اگر بیایی
هدیه ی من
شعری خواهد بود که از تار گیسوان ِ خورشیدی شیدا
بافته شده است
سلام بر مهرداد عزیز
گفتن ندارد
اما جهت ِ یادآوری عرض می کنم :
پلک های بسته ی نوباوه ی امید
با آمدنت شکفته خواهد شد

حضور پر فروغ تو بهترین هدیه هست
سال هاست گلی با این عطر نبوییده بودم مرحبا بر این باغبان درود بر این حضور

فـــــــــرهاد دوشنبه 5 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 10:09 ق.ظ



دوباره سایه ی ماه کریمی از سرم کم شد


به تعقیب رجب بودم که شعبان المعظم شد



سلام ای ماه شعبان، ماه منجی، ماه پشت ابر

که از مهرت ظهور حضرت قائم مسلّم شد



رجب ماه علی(ع)، ماه محمّد(ص)، ماه زهرا(س) بود

که با هجران هادی(ع)، ماه شادی محو در غم شد



خوشا عطر امام باقر(ع) و جود "اباجعفر"(ع)

که در ماه رجب، شیرازه ی اسلام محکم شد



رجب یعنی وفا، یعنی وفات زینب کبری(س)

که هر جا نام زینب بر زبان آمد محرّم شد



جهان بی ماه شعبان رنگ آسایش نخواهد دید

ببین بر درد دنیا، خنده ی آن ماه، مرهم شد



دوباره خنده کردم، گریه کردم، تشنه جان دادم

دوباره کربلا در پیش چشمانم مجسّم شد



حسین(ع) و اکبر و سجاد(ع)، دلتنگ ابالفضل اند

شگفتا شادی شعبان، محرّم در محرّم شد



سر ماهِ بنی هاشم به روی نیزه ی خورشید

سر خورشید، روزی پیش ماه هاشمی خم شد



به شعبان می رسی دلتنگ ، شادان، نیمه جان ، زخمی

دوباره باید آدم شد، دوباره باید آدم شد



دوباره نیمه ی شعبان و دلتنگان بی تابش

دوباره باید از چشم انتظاران همین دم شد

سلام فرهاد عزیز
شعبان بر تو مبارک و طاعات قبول
ممنونم بابت این شعر زیبا

مریم نگار پنج‌شنبه 8 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 10:38 ق.ظ

رکورد زدید مهرداد عزیز...
...بپاشید عطر گلواژه های دادمهری تان را بر پهنه گلستان اندیشه و عشق..
...این ننوشتن را خیر است انشا..

سلام مریم نگار عزیز
منو با این واژه های زیبا شرمنده کردید.
خدا حفظتون کنه انشاالله اگه عمری باقی بود امروز پست جدیدمو انتشار میدم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد