دادمهر(35)


مرا در هزار توی چشمانت رها نکن


این جا اعمال شاقه را جز به بیل و کلنگ نمی شناسند ، !


با من همان میکنند که با فرهاد .


 چشم  چو بر خواب ِ شیرین گذاری ،


بیستون ِ کابوس ِمرا تجربه میکنی !!


به شرط آنکه این بار ،


حرف مرد دو تا نشود.!!!


               (مهرداد)

نظرات 16 + ارسال نظر
سهبا پنج‌شنبه 30 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:21 ق.ظ

رها شده در هزارتوی چشمانی اسیر شده ام که خود اسیر قصه های شیرین بود و مجنون صحاری لیلا...
دلتنگ خواب شیرینم و خسته از کابوس های کلنگ و تیشه و تبر...
کاش قصه روزهای ما همیشه شیرین بود چونان قصه های هزار و یکشب کودکی ...
سلام برادر کهکشانی ام . خیر مقدم . دلتنگ بودیم .

سلام
ممنونم بابت این شعر زیباتون .
امید که لحظاتتون سرشار از شادی باشه .

سرزمین آفتاب پنج‌شنبه 30 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:29 ق.ظ http://sarzamin-aftab.blogsky.com

به احترام این پست زیبا تمام قد می ایستم و برای اینهمه احساس قابل تقدیر ، کف می زنم
دست مریزاد مهرداد عزیز
احسنت

این شد !
چسبید

ممنونم عزیز بیشتر از این شرمنده نفرمایید قربان.
سپاسگزارم بابت حضورتون.

مریم شنبه 1 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 06:58 ب.ظ http://www.najvaye-tanhai.blogsky.com

گوش فرا ده!
آرام باش و گوش فرا ده!
اگر دلت همراه باشد میشنوی صدای تیشۀ فرهاد را
و صدای غم انگیز گریه هایش را
آندم که خبرش دادند مرگ شیرینش را
هنوز هم اگر حرفی از شیرینِ فرهاد باشد
دل در سینۀ فرهاد میلرزد
سلام مهربان برادر کهکشانی!

سلام مریم
ممنونم از حضور پر مهرت و بابت این شعر زیبا .

مریم نگار پنج‌شنبه 6 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 05:52 ب.ظ

سلام...
چینش واژگانم.. جز به آهنگ مژگانت ..آراستنی نیست..
هزار توی چشمانت...دیوان شعر منست !

سلام بر مهرداد عزیز...
سلامتی و شادی تان مداوم...

سلام مریم نگار عزیز
ممنونم از حضورتون
امید که شادی و سلامتی عضو لاینفک زندگی شما باشه .

مذاب ها جمعه 14 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 01:52 ب.ظ

باز هم همان قهقرای تاریخ ... اما اینک بیستونی در نگاه تلخ ه شیرین ! و تاریخ ه پینه بسته ایی که درد فرهاد از آن میچکد و گویا عشق را هیچ ظهوری از ستیغ هیچ سینه ایی نیست ! و واژه ها رقص عبث بر دایره ی زمان میکنند و عقربه ها شاهدان خسته ی این میراث اند ، و درست هنگامه ی پایان همه چیز در یک چیز که میرسد ، حرف مرد دو تا میشود ....

سلام مهرداد جان ....
یکی از زیباترین پست هایت بود که تا کنون خوانده ام ...
دست مریزاد برادر ....
نگاه زیبایت را میستایم ....

تاریخ به عهد و پیمان ها زنده هست ورنه چه بسیار پیمان شکن ها که اگر چه برگی از تاریخ را پر کرده اند لیکن چون نسیم سوز وگدازهای عشاق تاریخ وزیدن گیرد ، جایی برای زرد برگ های پاییز زده ی آنها در اذهان خواننده گان باقی نمی گذارد .
........................
سلام سپهر عزیز
خوشحالم که نظر وزین و ثمینت همچنان زینت بخش کهکشان کوچک من است. پاینده باشی دوست من

فریناز شنبه 15 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 01:03 ق.ظ http://delhayebarany.blogsky.com

واسه همین دیگه فرهادی یم نیست...
تموم شده اون مردونه حرف زدن ها... اون حرف مرد یکی بودن ها...

سلام مهرداد کهکشانی عزیز

فردا عازم مکه ام... خوبی و بدی دیدین ازم به بزرگی خودتون حلال کنین

به یادتون خواهم بود

نه هنوز کمی پیدا میشه.
سلام فریناز عزیز
امید که سفر معنوی شما قبول حق تعالی قرار بگیره.
ممنونم .

مریم پنج‌شنبه 20 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 01:19 ق.ظ http://www.najvaye-tanhai.blogsky.com

ازم یک سفرم ، سفری دور به جایی نزدیک
سفری از خود من تا به خودم ، مدتی هست نگاهم
به تماشای خداست و امیدم به خداوندی اوست
فرا رسیدن ماه رمضان ، ماه بارش باران رحمت الهی مبارک
التماس دعا

سلام داداش مهردادم

سلام
منم تبریک عرض میکنم فرا رسیدن این ماه عزیزرو
طاعات قبول انشاالله.

مهستی پنج‌شنبه 27 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 06:16 ب.ظ

سلام

طاعات شما قبول

سلام مهستی عزیز
طاعات شما هم قبول
عذر خواهی میکنم بابت کم آمدنم واقعا خیلی کم میام نت.
امیدوارم جویبار صفا و محبت راهشو هیچ وقت از کوچه ی دلت کج نکنه .

سهبا پنج‌شنبه 27 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 07:22 ب.ظ

سلام مهربان برادر . امید که سلامت و شاداب باشید و روزگار آنگونه بر شما بگذرد که لایق دل پاک و مهربانتان هست.

سلام خواهر عزیزم
ممنونم از حضور و دعای قشنگت
امیدوارم که همای شادی آشیانه ای بهتر از شانه های مهربانت پیدا نکنه...

مریم شنبه 29 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 11:46 ق.ظ http://www.najvaye-tanhai.blogsky.com

سلام

چرااااا !!؟؟

سرزمین آفتاب شنبه 29 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 11:53 ق.ظ http://sarzamin-aftab.blogsky.com

رسما یکماهه که پست جدیدی نداشتید
رسما دو هفته س که منتظریم عزیز دل برادر

توی این روزگاری که همه چراغ بدست دنبال آرامش میگردن و از الزامات خشک و خشن رسمی فرار میکنن ، علاقه شما به اصول رسمی جالبه عزیز!
سلام دوست عزیز ازت ممنونم شما لطف دارید.

مریم سه‌شنبه 1 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:31 ق.ظ http://www.najvaye-tanhai.blogsky.com

چی چرا اونوخت
چرا من از سر دلتنگی اومدم سلام کردم؟
یه دونه چراغ هم دست منه آوردم که کهکشان روشنت روشنتر بشه
بعله اینطوریاس
به من میگن مهردانه فانوس

سلام
بی سلام هم عزیزی
کهکشان در راستای مصرف بهینه ی برق ، چراغای اضافه رو خاموش میکنه بازم گلی به جمال تو که با چراغ اومدی حداقل جلوی پای خودتو ببینی یه وقت نیافتی تو چاله های فضایی !
حقا که لایق این اسم قشنگی .

مریم چهارشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:51 ب.ظ http://www.najvaye-tanhai.blogsky.com

خو یادم رفت سلام کنم ببخشین... سلام
در ضمن تشکرات برای پاسخ زیبایتان باید بگویم که چ باک قربان اگر در چاله های فضایی کهکشانتان بیفتم و گلین و مالین هم شوم خوبی اش اینه که موندگار میشویم و بعد منجمان عزیزتر از جان مرا می کشفند و میشویم مثلاً ستارۀ دب مریم... یا خوشۀ مهردانه
همین خوشه مهردانه خوبه... باکلاس تره
یعنی خوشت میاد مهردادی؟ چقدر ادیبانه داد سخن سر میدهم

قدمتون بروی چشم چه با و چه بی چراغ .
سلام....

سرزمین آفتاب دوشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:09 ق.ظ http://sarzamin-aftab.blogsky.com

مهرداد جان
من با شمع و غیر رسمی بیام ...مثلا لباس اسپورت بپوشم و دم در خونه تون بست بشینم
اون وقت پست جدید می نویسی برامون ؟

شما هر طوری تشریف بیارید باعث افتخار ماست .
پست جدیدم بروی چشم

مریم یکشنبه 13 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:57 ب.ظ http://www.najvaye-tanhai.blogsky.com

اعمال شاقه یعنی اینکه یک ماه و اندی بگذره و داداش کهکشانیت بروز نشده باشه
چرا اونوخت؟
سلام

!!!؟؟؟
سلام

مریم پنج‌شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:44 ب.ظ http://www.najvaye-tanhai.blogsky.com

برایت چه بخواهم ز خدا؟!
بهتراز اینکه خودش پنجرۀ باز اتاقت باشد
عشق،محتاج نگاهت باشد
خلق لبریز دعایت باشد
و دلت...
و دلت تا به ابد وصل خدایی باشد
خدایی که همین نزدیکیست
عیدت مبارک داداش مهربونم

سلام مریم جان
طاعات قبول عید بر شما مبارک

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد