صعوبت

 

 

 

 

نظرات 22 + ارسال نظر
آرام شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 02:00 ب.ظ http://www.khialebehesht.blogfa.com

حقیقت دارد

کافی ست

چمدان هایت را ببندی

تا حاضر شوند همه

برای از یاد بردنت

آنکه بیشتر دوستت می دارد زودتر



تصویر جاده ورفتن منو یاد این متن انداخت

یا به قول نزار قبانی به گمونم :

رفتنت آنقدرها هم که فکر می کنی فاجعه نیست
من مثل بیدهای مجنون
ایستاده می میرم

سلام آرام
ممنونم از تو بابت این شعر بسیار زیبا...

فرداد شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 05:16 ب.ظ http://ghabe7.blogsky.com

بی نظیره....
سلام مهرداد عزیزم...
عالی بود داداش .

سپاس فرداد عزیز
ممنونم از لطفت

مریم شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 06:00 ب.ظ http://najvaye-tanhai.blogsky.com

امشب که چشمانت
شهاب هیچ کلمه ای را
از آسمان چشمانم گذر نداد
پریشان و بی سامان
دریا را در طوفان وجودم تکاندم
تا بر نبض صعوبت گذر ثانیه ها
کهکشان کهکشان فاصله حک کنم
سلام عرض شد

امشب آسمان دلت شهاب باران است
اشک هایت دل زمینی چه کسی را نشانه رفته!؟،
حسادت شقایق ها دیدنیست!!!
.................
سلا مریم
شعرت زیبا بود ممنونم...

سهبا شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 07:40 ب.ظ http://sayesarezendegi.blogsky.com/

میخستان و دل , قلبی زخمی , جاده ای رو به نرسیدن , رفتن و فراموش شدن ! به گمانم حدیث همیشگی زندگیهاست .... چه درد دارد این واقعیت تلخ زندگی ...
هرچند برخی اگر هم می روند , هرگز از دل نمی روند ...
سلام برادرم .

سلام

آرام شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 08:17 ب.ظ http://www.khialebehesht.blogfa.com

من هنوزم موفق به خوندن متن نشدم

شرمنده ، درست میشه

ANNA شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 09:14 ب.ظ http://lapeste.blogksy.com

سلام
البته که پرچمدار هستم



عکس رو خیلی دوست داشتم

سلام آنا
عکس قشنگه اما ممکنه زیاد مهمون شعرم نباشه !

آرام یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 07:28 ق.ظ http://www.khialebehesht.blogfa.com

سلام مهرداد جان

چه خوب که بقیه موفق به خوندن شدن.فکر کنم سیستم من گازوییلیه وسرعتم پایین که نشده بخونم.ممنونم که گذاشتی از شعر زیبا وتلخت لذت ببرم.تهش یه کم دلخراش بود اما فکر می کنم وقتی عشق اونقدر قدرت داره که آدم رو مجنون کنه وسر به بیابون بذاره هجرانشم می تونه وادارت بکنه به ریاضتی که توی شعرت بود... تن برهنه توی میخستان .استعاره ی محکمی بود

سلام آرام عزیز
با نظرت شدیدا" موافقم هر کاری هزینه ای داره و خدا کنه حسن ختامش به زجری که کشیده میشه بیارزه...
ممنونم ازت همسایه با وفا...

سهبا یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 07:58 ق.ظ http://sayesarezendegi.blogsky.com/

چی شده داداش مهرداد ؟!
سلام . صبح بخیر .

سلام...
چیز خاصی نیست نگران نباش.

مریم یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:07 ق.ظ http://najvaye-tanhai.blogsky.com

مهردادی سلام
این مطلبم حضور پر نشاط می طلبه
بفرما شادابی و خنده نوش جان کن

سلام مریم
سپاس از دعوتی که بعمل آوردید
قطعا" پذیرایی باشکوهی برامون داری

مهستی یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 01:27 ب.ظ http://mz991.blogsky.com

روبرویم باغی از عطر است و نور
لای شب بوها خدایت دیدنی ست...
......................

گاه باید گذشت
گذشته ها را گذاشت و گذشت
باید سوار بر اسب خیال بتازی به اونجایی که در واقعیت ازش دوری

و با خودت بخونی:
این نیز بگذرد...

سلام مهرداد عزیز
موفق باشی و مثل همیشه زیبای زیبا

سلام مهستی عزیز
این حس زیباتو تبریک عرض میکنم
سپاس از حضور همیشگیت...

مذاب ها یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 03:38 ب.ظ http://mozabha.blogsky.com

سلام مهرداد جان...
دل که عمری شهره بود از عشق تو
تن برهنه پا به مبخستان گذاشت

چه انتحار دردناکیست برهنه شدن دل و پای گذاشتنش به هرآنچیز که زخمی بر اندامش میگذارد...
اما دل را چه باک که در کار عشق تن به زخم ها بسپارد که بقولی : هرکه عاشق شد ، جفا بسیار میباید کشید / بهر یک گل محنت از صد خار میباید کشید....

دیروز کسی را دیدم که خسته و درمانده به کنجی نشسته بود کمی نزدیک شدم ناله هایش گویای غمی بس گران بود ، کلاهی بسر داشت از جور زمانه ، که بر تارک آن تصویری از کهکشانی خسته نمایان بود بیشتر بران شدم تا بیشتر ازو بدانم ، کلاهش را برداشتم تا با درددلی ، ذهنش را از مدار درد و غمی که راه شیریش رابه تیرگی رسانده بود ، رها سازم، با تعجب پست صعوبت خود را دیدم که زبان گشود و از فراق یاری سپهر نشان شکایت میکرد...
سلام سپهر نازنین
سپاس از نظر همیشه زیبایت مهربان...

ANNA یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 04:32 ب.ظ http://www.lapeste.blogsky.com

وقتی نیستی
خونه با من غریبی می کنه

مریم نگار(مامانگار) یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 08:35 ب.ظ

اگر یاد.. تنها بگذارد و فراموشی میهمان شود.. دیگر چه درد و فغانی !!
...و اما کهکشان دل را نه دیواری ست و نه مرز و انتهایی...
...و مرد کهکشان را از میخستان چه باک ..که اخترستان دلش بوسع عشق جهانهاست و بیکرانگی شان..
سلام مهرداد عزیز...
...بدل مینشیند زیبایی کلامت...

سلام مامانگار عزیز
شرمنده میفرمایید استاد ...
دلتون به نور عشق تابان...

نگارنده دوشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 02:05 ب.ظ http://30youngwoman.blogsky.com/

هر وقت حرف از رفتن باشه این ترانه ذهنم رو پر می کنه
"با ما بودی
بی ما رفتی
چو بوی گل به کجا رفتی؟
تنها ماندم
تنها رفتی"

از نوشته هاتون خوشم اومد .. بیشتر از این مزاحم می شم

سلام
خیر مقدم حتما" تشریف بیارید...

سرزمین آفتاب دوشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 04:13 ب.ظ http://sarzamin-aftab.blogsky.com

...
عاقبت
یادت
مرا
تنها
گذاشت
...


عاقبت ...

سلام
ممنونم از حضورت...

شب های نقره ای دوشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:14 ب.ظ http://silvernights.blogsky.com/

سلام
زیبا بود ... اما تلخ
ماندگار باشید و سرفراز
در پناه حق

سلام
ممنونم...
حق نگه دارتون باشه...

سهبا چهارشنبه 17 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 08:05 ق.ظ http://sayesarezendegi.blogsky.com/

سلام صبح بخیر برادر . میگما احیانا قصد به روز شدن ندارید شما ؟!

ضمنا دقت فرمودید اخیرا چقدر همه از این آیکون استفاده می کنند ؟! چه خبر شده به نظر شما ؟!

حال کودکان گرسنه و ایتام سومالیایی هم از ما بهتره توی این فضا ،
در عین برخورداری از آبا گردن سترگ و سرحال ...
اینم از نانوشته های حقیر تقدیم به کودکان گرسنه ی آفریقاکه همیشه تحت تاثیر قرارم میده :

آفتابم سالها لولومباییست !
اما آسمان دل سومالیم ،
بی تاب بارانیست،
که از چشم ماندلا میبارد...!!!

سهبا چهارشنبه 17 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 09:56 ق.ظ http://sayesarezendegi.blogsky.com/

ای خدا از دست شما آقایونا که همیشه از کلمات قلمبه سلمبه استفاده می کنید ! بابا شعر رو چه به سیاست !

ای بابا منو چه به سیاست
ریبونا رو داری کا....

سهبا چهارشنبه 17 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:38 ق.ظ http://sayesarezendegi.blogsky.com/

اینهمه ریبون دارین شما و داداش سپهر ، خو یکیش رو بفرستین سمت ما کا !

کا مگه میشه خیانت در امانت کنیم
خودت که خوب میدونی کی برامنو کا سپهر فرستاده!

سهبا چهارشنبه 17 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:42 ق.ظ http://sayesarezendegi.blogsky.com/

امانت ؟! اختیار دارین برادر ! خودم خوب میدونم پرزیدنت ا. این عینکها رو با سند و ضمنانتنامه واستون فرستاده ! خب حالا یکی از قدیمی هاش رو هم بفرستین واسمون قبوله ! خسیس نبودین شما که برادر !

آبجی حرفی نیست پرزیدنت . آ اول داغیاشو میگیره بعد جدیدو تحویل میده جان سپهر

م ر ی م چهارشنبه 24 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 03:11 ب.ظ http://saeeeeghe.blogfa.com/

مسیر ِ عشقتان بی سراب و عاری از جاده های تاول زده از میخچه های روزگار...
بسیار زیبا بود...

روزگارتان پیوسته با آفتاب عشق گرم و تابان باد...
سپاسگزارم...

فریناز چهارشنبه 24 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 05:55 ب.ظ http://delhayebarany.blogsky.com

این همه سختی...

واویلا...

از عاقبت های تلخ می ترسم
از یه پایان تلخ هراس دارم

یه سوال مونده برام
تلخی بی پایان بهتره یا پایان تلخ؟

شما چی میگین مهرداد کهکشانی؟

سئوال خوبی مطرح کردی به نظر من تلخی بی پایان خوب نیست هر چندتلخی و رنج در زندگی خیلی آدما فرجامی نداره ولی به اینم اعتقاد دارم که اکثر پایان ها هم به تلخی منتج میشه مثل خداحافظی مثل مرگ که برای طرفین تلخ و جانگسله....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد