(دادمهر6)

در کدام نشیب ِ


خیال سینو سی ِ من غرقی !؟


تو که دائم از فراز عشق می گفتی ... !!

**********************************

کاش در ایستگاه اول ،


چشم هایت را می بستی


تا اولین و آخرین مسافر،


زندان ِ نگاهت باشم . !!!


(مهرداد)

دیار مهر

تو ای روح زمین گیرم ، چرا نالان و گریانی


چرا در این حبابِ  نیستی ، دائم پریشانی


بیا در کوی لیلا ها ، چو من گشت و گذاری کن


نه چون مجنون رویا ها ، بدریا تشنه میمانی


هوای ِ عاشقی ِاین سرا ، سرد است وجانفرسا


خوشا آن عشق که بر دل مینشاند، تیر پیکانی


هر آنقدر چو سگان نوشی از این کوزه ، عطش باقیست


بیا  بشکن  تو  این  مرداب را ،  آن  سان   که   میدانی


نفس ها  حبس  میگردد  در  این  ظلمت  سرا  دردا


بیا   دل   را   منَور  کن ،  بدین  دیدار   نورانی


نیابی تو در این پیکار ها  ماءمن   ، ز تیغ چشم


بیا ایمن نما خود را ، در این مینوی سبحانی


بیا پرواز کن چون من ، زمین را نیست جای تو


که عشق ایزدی بردم ، به آن سامان روحانی... (مهرداد)



                                      


بغض

ای بغض رهایم کن ، تا باز شوم


با اشک در آمیزم و  دمساز شوم


دیشب  که مرا تا  به  اذان آزردی


ای کاش سحر بخنده آغاز شوم ...

(مهرداد)


پینوشت :حال و هوای اینروز های فضای مجازی ، عجیب با دل من هماهنگ شده انگار این دو بدور از چشم من دست به تبانی از جنس کهکشان آزاری زده اند ، چند روزیست که از خنده های بی

بهانه خبری نیست ، شاید این دلِ در خفا حسود شده ، دگر قصد سازگاری ندارد ، باید جشنی بگیرم به میزبانی خیال خود وبا شیرینی کیک یاد شما و آن را مزین کنم به شمع وجود سپهر عزیز

که اگر چه فعلا" در کنارم نیست ، لیک مذاب آن شمع ، خاطر او را در خیال من همیشه نورانی وگرم نگه میدارد ، شاید تلنگری جدی از برای بیداری این خفته ی پریشان باشد .

(دادمهر5)

           تو


مونالیزاترین تردیدی !


داوینچی ترین هم ،


اشک ها و لبخند هایت را باور نمی کند !! .


**********************************

فرشته مرگ ، شوخی شوخی مرا بوسید !


                نمی دانست ،


         جدی جدی می میرم !! .


(مهرداد )

(دادمهر4)

در اولین سلام !


چشم بسته تو را خواستم !!!


  حالا ،،، به عصای سفیدم می خندی !!! ؟


(مهرداد)