معجزه سجادهِ نگاه توست
در ورای سجود پلک هایت ،
یادم کن !
کاش بهانه اندکی از ژاله ِ غلطان ِ برگِ گونه هایت باشم ،
افسوس آدم ِ روزگار من ، اجابت را
سرابی واژگون در پندار مارپیچ خود میبیند !
دستان لرزانم را بر پنجه ی فولادت دخیل بسته ام
تکه ای از پیراهن یوسفی ات بده
این جا فراوان زلیخا میبینم ،
دست بهر گلوی عشق میکشند!!
عزیز تر از آنی ،
که تنها عزیزت نامم . !
رکوع پلک هایت پایدار
یا الله به نفس افتاده ام را از التماس ِ دستان لرزانم میشنوی !؟
میخواهم سرود ِ عشق را به جماعت بخوانم ،
کمی حوصله کن !
من لبیک عریان حی علی العشق توام !
کمی گوش میخواهم !
بزرگ لیلای من ،
کم مجنونیم را ببخش .!!
(مهرداد)
وبلاگ باحالی داری دوست عزیز
(ممنون از مطالب های خوبت)
اگر تونستی به سایت منم بیا و نظرت رو برام ارسال کن
{ممنون}
www.saeedproject.com
سایت من بیشتر در زمینه پروژه دانشگاهی می باشد./
سلام دوست عزیز
ممنونم از لطفتون
حتما" خدمت میرسم
وای محشر بود !!!!!
سلام داداش مهرداد
ممنونم آجی
راستی سلام
حرف هایم هنوز ناتمام مانده است...ثانیه ها می دوندنگاه ها روی عقربه ها ثابت می ماند...وپر میشوی از سکوت تلخ لحظه ها
ومیشکنی از این همه هیاهویه بی فرجام...
وباز تو می مانیو یک حس غریب...وباز تو خواهی ماندویک راه عجیب!
سلام مهرداد عزیز!
کم پیدایی دوستم!
سلام دوست من
ممنونم از شعر زیبات
همه پستاتو میام و میخونم...
نگاه کردن به دست نوشته ای از عشق هم دلنشین است ...مرا در فکر می برد ...خوش به حال لحظه ای که نگاشته شده
مخصوصا این قسمت"یا الله به نفس افتاده ام ......"
سلام برادرزاده مهرداد
واقعا" بعضی از لحضه ها عطر بوی خدایی دارن !
لحظه ی بوییدن گل
لحظه شنیدن آواز یه پرنده خوش صدا
لحظه شنیدن صدای اذان از مناره مساجد
وووو خیلی چیزای دیگه
خوش به حال کسی که این لحطه ها بیشتر نصیبش میشه و اونا را با جان دل درک میکنه !
خوش به حال شما...
سلام
لحظاتت سرشار از هجوم الطاف خدا
سلام داداش مهردادم
ببخش سکوتم را
از بیدلی... از اینهمه ابهت واژه ها... از زیبایی نگاهت لال شده ام
ببخشای بر من
سلام مریم عزیز
حالتو درک میکنم .
ممنونم از لطف همیشگیت .
سلام مهرداد عزیز...
شاید از نظاره کهکشان احساس و اندیشه تان..فقط قادر باشیم ستاره ای را ببینیم ...ولی همان هم کافی ست تا وسعت نگاه پر ازعشق تان را دریابیم...
ممنون...
سلام مامانگارعزیز
ممنونم از لطف همیشگیتون
درود بر دادمهر عزیز
...
اینگونه نگارش ... جهاد می خواهد
جهاد با نفس ................!
آن وقت قلم ... رام ِ دل می شود
و هوای نفس ت را که خادم ِ تمام عیار ِ توست را به قلم میسپارد ... این خادم ِ نفس است که میتواند مطیع ت باشد و ترا تا اوج ببرد و به مقصد برساند...
در این لحظه تو " مُحبِ محبوبت "هستی
...
سجاده ی دل ِ بیمارم را در گستره ی واژه های آرمیده در آغوش خدایی ات ... گسترانیدم...تا کمی التیام ... گیرد
...
انگشتانم گاه قلم
گاه شمشیر در آغوش میگیرند
و دل چون تیریست در چله کمان ، رها
گستره جغرافیای دل تا ناکجای ذهن آرش خیال !!
نه کسی دیگر پای درد دل قلم مینشیند
و نه کس سپر شمشیر.... !!
سلام م ر ی م
سپاس از واژه هایت که در آسمان ابرهای لال ، باران باران حرف در خود دارند.
سلام مهرداد عزیز
باید بگویم این یکی از زیباترین نوشته هایت بود که تا کنون خواندم
در این نوشته ات علاوه بر فضای عرفانی دلچسبی که مخاطب را ناخودآگاه در هوای دوست پرواز میدهد ، تلنگرهایی است که بر بینش های سطحی روابط معمول انسان با خدا میزند تا فضایی را محیا سازد که این باور را القاء کند که میتوان فراتر از ادای وظیفه در روابط بنده با خدا فکر و باوری داشت ...
یک رابطه ی سخت عاشقانه با تمثیل های زمینی اما حال و هوای عرفانی فرا زمینی ...
در این متن جمله هایی وجود دارد که فهمشان ناخودآگاه چشم را خیس میکند
و دل را تب دار...*****
" بزرگ لیلای من ، کم مجنونی ام را ببخش"... " اینجا فراوان زلیخا میبینم که دست بهر گلوی عشق می کشند ".... " تکه ایی از پیراهن یوسفی ات بده ".... " میخواهم سرود عشق را به جماعت بخوانم ".... " دستان لرزانم را به پنجه فولادت دخیل بسته ام " ... " در ورای سجود پلکهایت یادم کن " ...
مهرداد عزیز ، این راز و نیاز عاشقانه با معبود نه تنها زیبایی اش نباید زبان تحسین کسی را لال کند بلکه میبایست ذهن و زبان ستایش و تامل اندیشه بر احساس و باورها را از چنگ روزمرگی های مکرر ، رها سازد و همچون جویبارانی که در جای جای گستره به هم می پیوندد و تا به اقیانوس بریزند ، انشعاب به انشعاب به هم آمیخته و به تکامل برسند ...
آنقدر زیبایی حضرت دوست ماوراء چشم های زمینی ما است که برای وصف یک زیبای بی نهایت ، بی نهایت بینش و چشم زیبابین میطلبد ....
قلمت همیشه پر شور و احساس ، و دلت همواره مورد عنایت حضرت باریتعالی باد ...
درود بر سپهر عزیز
ممنونم از حضور و همچنین نظر باارزشتون...
...........................
شبام چه پر نور ِ از بس که تو ماهی
سلام ای مهربان تر از تپش ِ غنچه های ِ ناز


سلام ای بی ریا تر از نَفَس ِ پاک ِ یاس ها
بهار آمد
تا گل های ِ سرزمین ِ آرزویت بشکفند و
بَلَم ِ عشقت
به ساحل ِ معشوق ( هرچه و هرکه باشد !! ) برسد ((آمین ))
و من آرزو می کنم که باز هم ،
مثل ِ باران ، لطیف و پاک و زلال
مثل ِ آفتاب ، مغرور و گرم و سوزان
مثل ِ رویا ، پاک و صادق و ناتمام
مثل ِ شب ، مهربان و صبور و نازنین
مثل ِ دریا ، آبی و آرام و بی پایان
و
مثل ِ آسمان ، مهربان و آبی و شفاف
باشی ...
ایام به کام
سلام دوست عزیز و گرامی
امیدوارم همای سعادت و خوشبختی میزبانی بهتر از شانه های مهربانت نیابد و نسیم دوستت دارم ها راهی جز پنجره کلبه ی عشق تو بر نگزیند.
هماره کومه ی دلت عطر صبوری و عشق به آسمان هدیه دهد.
پیشاپیش سال نو مبارک باد
سلام و سال نو مبارک
خیلی لذت بردم خیلی قشنگ نوشتید.
سلام عزیز
سال نو بر شما هم مبارک
ممنونم از لطفتون
دوباره خواندم و این بار .... زیباست , زیبا , زیبا ....
من لبیک عریان حی علی العشق توام ...
بزرگ لیلای من ... کم مجنونیم را ببخش ...
سلام برادر . دلتنگتان بودم حسابی .
سلام آبجی
ممنونم شما همیشه لطف داشته و دارید
همیشه شاد باشی