هرم نفس های تو ، آینه ی زندگیست
حلقه ی بازوی تو ، گرم ترین بردگیست
تیر و بلا کی کند ، فارغم از این جهان
مرگ در آغوش تو ، قبله گه بندگیست
تا که گذر می کند ، یاد تو در خاطرم
برکت این رهگذر ، آخر افسردگیست
عاقبت آن نیل چشم ، خشک چو کنعان شود
یوسف دل خواب دید ، قحطی تو ، ماندنیست
تا که شود بیستون ، خرد به دستان من
بلبل شیرین شکر ، در چمنم مردنیست
در خم ابروی تو ، گر چه اسیرم ولی
شکر که از یاد خلق ، خاطر من رفتنیست
گر چه به تاریخ گشت ، آب خوشم از گلو
چون که سرابم تویی ، زهر عجب خوردنیست ... !
(مهرداد)
چون که سرابم تویی ، زهر عجب خوردنیست ... !
.........
یاد این ضعر افتادم
غمت از هرچه شادی دلگشاتر...
خریداریم وسودای غم تو...
سلام.طاعات قبول...
مرگ در آغوش تو قبله گه بندگیست
مهردادی
داداشم
برادرم
عزیزِمن
............................... و من لال میشوم
هق هق گریه هام... لکنت گرفته ام من
آتش گرفته ام من
چون که سرابم تویی , زهر عجب خوردنیست !
این حس غریب دلتنگی ... شعری به این زیبایی و ...
هرم نفس های تو , آینه ی زندگیست ...
زندگی تان آینه جمال دوست .... سلام برادر کهکشانی ام .
سلام آقا مهرداد
چه شعر زیبا و تاثیر گذاری ! واقعا لذت بردم
نماز و روزه هاتون قبول
التماس دعا
لطفا اینو تایید کنیدددد !!!!
سلام داداش مهرداد . روزتون خوش . طاعاتتون قبول حق .
میگما اون آدمک قرمز واسه اینه که به این خونه نمیاد کامنتها رو بدون پاسخ تایید کنند ! لطفا جواب ! خب ما دوست داریم انعکاس صدامون رو توی کهکشان بشنویم دیگه !
تا که گذر می کند , یاد تو در خاطرم
برکت این رهگذر , آخر افسردگیست !
( طفلی !!!)
براستی..تنها نزد او.. حلقه بردگی...و قبله بندگی... عین آزادگی ست و وارستگی و کمال !!
سلام...بسیار زیبا بود مهرداد عزیز...
گذر عشق را دیدیم...
آشیانه تان بر بلندای عشق و دلدادگی...
هرم نفس های تو ، آینه ی زندگیست
حلقه ی بازوی تو ، گرم ترین بردگیست
تیر و بلا کی کند ، فارغم از این جهان
مرگ در آغوش تو ، قبله گه بندگیست
سلام مهرداد عزیزم
چشمه جوشانت سیرابم می کند...
برقرار باشی برادر
سلام خدمت تمامی دوستان
بنا به دلیلی شخصی تمام کامنت های این پست را بدون جواب گذاشتم و نتوانستم محبت شما عزیزان را جبران کنم امید که این حقیر را به بزرگواری خود میبخشید...
طاعات و عبادات شما قبول حق باد...
امشب که بلرزید دل و بغض و صدایت

آرام روان گشت دلت سوی خدایت
رفتى به در خانه آن قاضى حاجات
یاد آر مرا ملتمس لطف و دعایت . . .
نگاهت گر به آن بالاست , در این شب ... و در رقص دعا قلبت مثال بید می لرزد , دعایم کن , که من محتاج محتاجم ...
سلام برادر . طاعاتتان قبول حق .
تا که شود بیستون ؛ خرد به دستان من / بلبل شیرین شکر در چمنم مردنیست...
.مباد آنروز که از همه ی فرهاد ؛ نقش سینه ی بیستون فقط مانده باشد ! شیرین ... معنای شیرن تو نقش رخسار تو نیست بر دل فرهاد ! که نقش تمنای تو است که به اراده ی فرهاد بیستون را شهره ی تاریخ عشق ساخت ؛ شیرین ... شیرین تر از تو احساس دل فرهاد بود بر سینه ی بیستون ...
مهرداد عزیز ؛ قلمت اینجا حکم تیشه ی فرهاد را داشت بر بیستون صفحه ؛ ماندگاری ماندگار.