چشمانش خیره بر چشمانم، - مست - با لبخند آهسته از نگاهم پرسید، با کدامین آرزو تا سحر باید ماند ! . . سلام بر دادمهر گرامی... دوست عزیز کامنت پرمهرتون رو دارم... توو اولین کامنت نوشته ی روز پنج شنبه پاسخ خواهم داد... ممنون از ورودتان به چکه های تنهایی...
هنوز در افسون آخرین نگاهش ، مست ترینم! هنوزسکوت دلنشینش ، سکرآورترین سمفونی رویای ناتمامم به دور ترین جاده هاست افسوس که پای برگشت به زندگی ِ دوباره ، نیست...!! ............................... سپاس از حضورت...
نمیدونم چی میگذره باز تو دل مهربون برادر ... چه کسی سوار بر بالون بی برگشت زمان رفته و برنگشته ! واسه عشق , واسه مهربونی , واسه دلای پاک , من همون بالون و بادبادک رو بیشتر دوست دارم . که سوارش بشیم و بریم به سمت آسمونا ... آسانسور یه جورایی دلهره آوره انگار ... دوستش ندارم ...
و بعد اینکه , هیچ چیز خوبی , هیچ مهر و محبتی , هیچ عشقی , برگشت ناپذیر و مردنی نخواهد بود ... حتی اگه یه زمانی از چشمای زمینی ما دور بشه , اما از چشم دلمون که دور نمیشه داداش , میشه ؟
پس نگین اینطوری ! این پایین همه ما منتظریم یه روزی سوار بشیم به این بالابرهای دوست داشتنی و برسیم به سمت نور , به سمت خدا , به سمت بی نهایت مهر ... حتی اون موقع هم , نخواهیم مرد ... مگه اینکه از حالا خودمون بریم به استقبال مرگ ... مرگی که در عین زندگیست ... و چه حیف میشه , اگه اینطوری بشیم ... مگه نه ؟
دلتون پر زندگی , پر عشق , پر شادی ... راستی , سلام ... دیروز هم خوندم , صبح هم هم , اما تا حالا حرفی نداشتم واسه گفتن . تلخ بودم , نمیخواستم تلخی رو بریزم تو این خونه . می بخشین منو داداش مهردانه ام ؟!
نمیدونم چی میگذره تو ی این دل که گاهی سوار بالون میشه و خوشبین یکی یکی کیسه های شنو میریزه تا برگشتی نباشه گاهی هم سوار بر آسانسور لحظاتی سیر آفاق کرده وطبقات خیال را یکی پس از دیگری بالا میره اما چون به نوعی همه بال قیچی هستیم لاجرم برمیگردیم... دلتون پر نور و کامتون با شهد بهار شیرین باد...
درود بر مهرداد عزیزم بهار باد همیشه ی عمرت نوروز بادزندگی ات مهر باد دادستان مهر سرور یک باز حک (ه) شد و بار دیگر هم دچاری مشکلی دیگر که من خود نیز دسترسی نداشتم .حتی به ادرس عزیزان سال نو فرخنده ات باد
سلام بر استاد عزیز حضورت چهار فصل هنر را بهاری میکند منت بر ما گذاشتی مهربان
عشق های الان رنگ آسانسور گرفته( البته نه همشون!) چون خونه ها آپارتمانی شده چاری نداری که با آسانسور بری بالا و هیچ تضمینی نباشه ... آساانسوری که به یه تسمه بنده حرکتش میون زمین و هوا
عاشق آسانسورای شیشه ایم چرا که اجازه میده ببینیم چیا در انتظارمونه اون بالا و آسمون و اوج یا این پایینو سقوط ...
نمی دونم ربطش چی بود ولی حس می کنم حرفام ربط داشت به موضوع شاید نباید که همه چیز برای آدم بمیره با بالا رفتن تضمینی نیست شاید تسمه پاره شد
سلام مهرداد عزیز 14 ام فروردینتون به خوبی و خوشی
با آسانسور شیشه ای موافقم چون هیچ حرف و حدیثی باقی نمیذاره ولی اینم بگم که اگه عشقی خالص ابراز بشه و بالا ببره باید قبلش ازهمه پایبندی ها و تضمین هایی که تو رو درگیر زمین میکنه رها بشی ، ارزششو داره! ............................ سلام فریناز....
عجیب نیست که صعود سخت شده ؟... در شگفتم ... مردگان این گورستان عجیب میخندند ! و از ترس آسانسور در پایان خنده هایشان میگریند ! در این چرخ فلک ... گیج پیچ تاب گردونم... دلم دیازپام میخواهد ... (حرف های تنهایی)
سلام مهرداد جان... فقط از خدا آرزومندم همه چیز برایت زنده شود آنگونه که دلت همیشه بهار را به تجربه بنشیند... قلمت پاینده باد ، که بدینسان زیبا می غلطد...
دیشب درون فکرگاهم ، همهمه ای بود نگو که نمیدانی ! تمام نرون ها سر در گوش هم ، ورم کرده و گیج و منگ آب را آتش اشک را شبنم پنبه را سنگ !! مغز ، هنگ ِ هنگ کاش میافتمت ، در خواب کاش ایکس نگاهت ، سفره ام را لقمه ای نبود!!! .............................. سلام سپهر بی همتا
چشمانش خیره بر چشمانم،
- مست -
با لبخند آهسته از نگاهم پرسید،
با کدامین آرزو تا سحر باید ماند !
.
.
سلام بر دادمهر گرامی...
دوست عزیز کامنت پرمهرتون رو دارم...
توو اولین کامنت نوشته ی روز پنج شنبه پاسخ خواهم داد...
ممنون از ورودتان به چکه های تنهایی...
هنوز در افسون آخرین نگاهش ،
مست ترینم!
هنوزسکوت دلنشینش ،
سکرآورترین سمفونی رویای ناتمامم به دور ترین جاده هاست
افسوس که پای برگشت به زندگی ِ دوباره ،
نیست...!!
...............................
سپاس از حضورت...
نمیدونم چی میگذره باز تو دل مهربون برادر ... چه کسی سوار بر بالون بی برگشت زمان رفته و برنگشته !
واسه عشق , واسه مهربونی , واسه دلای پاک , من همون بالون و بادبادک رو بیشتر دوست دارم . که سوارش بشیم و بریم به سمت آسمونا ... آسانسور یه جورایی دلهره آوره انگار ... دوستش ندارم ...
و بعد اینکه , هیچ چیز خوبی , هیچ مهر و محبتی , هیچ عشقی , برگشت ناپذیر و مردنی نخواهد بود ... حتی اگه یه زمانی از چشمای زمینی ما دور بشه , اما از چشم دلمون که دور نمیشه داداش , میشه ؟
پس نگین اینطوری ! این پایین همه ما منتظریم یه روزی سوار بشیم به این بالابرهای دوست داشتنی و برسیم به سمت نور , به سمت خدا , به سمت بی نهایت مهر ... حتی اون موقع هم , نخواهیم مرد ... مگه اینکه از حالا خودمون بریم به استقبال مرگ ... مرگی که در عین زندگیست ... و چه حیف میشه , اگه اینطوری بشیم ... مگه نه ؟
دلتون پر زندگی , پر عشق , پر شادی ...
راستی , سلام ... دیروز هم خوندم , صبح هم هم , اما تا حالا حرفی نداشتم واسه گفتن . تلخ بودم , نمیخواستم تلخی رو بریزم تو این خونه . می بخشین منو داداش مهردانه ام ؟!
نمیدونم چی میگذره تو ی این دل که گاهی سوار بالون میشه و خوشبین یکی یکی کیسه های شنو میریزه تا برگشتی نباشه گاهی هم سوار بر آسانسور لحظاتی سیر آفاق کرده وطبقات خیال را یکی پس از دیگری بالا میره اما چون به نوعی همه بال قیچی هستیم لاجرم برمیگردیم...
دلتون پر نور و کامتون با شهد بهار شیرین باد...
(
من از آسانسور بیزارم حتی اگه آسانسور عشق باشه
هراس انگیز و هولناک!
سلام همسایه ی عزیز کهکشانی
میدونم دیر .خیلی دیر .خیلی خیلی دیر اما سالت پر از عشق وآرامش وسلامت وامید و رفاه
امیدوارم امسال هم هیچ کدوممون خونه ی مجازیمون رو عوض نکنیم ودر همسایگی هم دیوار به دیوار حرفهای هم گوش جان ودل بسپریم به زندگی با طعم عشق
منم از آسانسور بیزارم اما از پله بیشتر...
سلام آرام عزیز
سال نو بر تو هم مبارک
خونه ی مجازی دل آدمه ، امید که دل همه خوش باشه در این سال نو...
احتمال قوی سیم پاره شد
سیم ارتباطات
ارتباط با کجا آنا ؟!
کمی پریشانم
برایت دعا کردم
همه چیز درست می شود
یعنی باید اینطور باشد
نظر قبل خصوصی بود
خوب باشی
و خوب
کمی پشیمانم
که برایت دعا کردم
خصوصی بگویم
همه چیز در دست تو بود
گوش آسمان هم.
لحظه ی دعای تو
هر سه
یکصدا
.
.
.
.
گریستیم ..... تو ، آسمان ، من
سلام مهرداد عزیزم
سال نوت مبارک و روزگارت عاشقانه...
آسانسور همه مون رو به سقوطه...چون بالا بری مصنوعیه...
همیشه دراوج باشی داداش جان.
به بهارم جان تازه ای دادی ، با آمدنت
عید یک نفسی بیش نیست ،
هر نفست عیدو شمیم بازدمت روح شقایق ها
سلام بر داداش گلم فرداد خان
بر سر سفره ی احساس اگر جایی بود ، سخن ساده ی تبریک مرا جای دهید ...


سلام بر مرد کهکشانی ، مهرداد عزیز
کامیابی و سعدت را برایت آرزومندم
برسر سفره دل کم از نان نیستی حضورت برکتیست پایدار...
سلام رفیق عزیز
وجودت همیشه قرین عطر گلها باد
سال نو مبارک
درود بر مهرداد عزیزم


بهار باد همیشه ی عمرت
نوروز بادزندگی ات مهر باد دادستان مهر
سرور یک باز حک (ه) شد و بار دیگر هم دچاری مشکلی دیگر که من خود نیز دسترسی نداشتم .حتی به ادرس عزیزان
سال نو فرخنده ات باد
سلام بر استاد عزیز
حضورت چهار فصل هنر را بهاری میکند منت بر ما گذاشتی مهربان
آسانسور عشق ...
ادعای در مورد مطالعه ندارم
اما بی اغراق
تا الان همچین تشبیه جالبی رو جای دیگه یی نخونده بودم
دست مریزاد
عالی بود ( مثل همیشه )
راستی
سلام. عیدت مبارک دوست خوبم
سلام دوست گرامی
اختیار دارید خوشحال میشم نوشته هام مورد توجه دوستان هنرمندی چون شما قرار میگیره...
روزگارت بهاری باد...
سلام
سال نو مبارک
نوشته هاتون که همیشه زیبا هستن
فقط می تونم بگم عالی بود
سلام
سپاسگزارم شما لطف دارید .
سپاسگزارم سالار کهکشانی...
حضورتان زیبا بود...
برای شما که معمارگل واژه هایی ، دل خانه ایست که عطر بهار دارد و پرستو ها بهارانه می خوانند...
سپاسگزارم...
عشق های الان رنگ آسانسور گرفته( البته نه همشون!)

چون خونه ها آپارتمانی شده
چاری نداری که با آسانسور بری بالا
و هیچ تضمینی نباشه ...
آساانسوری که به یه تسمه بنده حرکتش میون زمین و هوا
عاشق آسانسورای شیشه ایم
چرا که اجازه میده ببینیم چیا در انتظارمونه
اون بالا و آسمون و اوج
یا این پایینو سقوط ...
نمی دونم ربطش چی بود
ولی حس می کنم حرفام ربط داشت به موضوع
شاید نباید که همه چیز برای آدم بمیره با بالا رفتن
تضمینی نیست
شاید
تسمه
پاره شد
سلام مهرداد عزیز
14 ام فروردینتون به خوبی و خوشی
با آسانسور شیشه ای موافقم چون هیچ حرف و حدیثی باقی نمیذاره ولی اینم بگم که اگه عشقی خالص ابراز بشه و بالا ببره باید قبلش ازهمه پایبندی ها و تضمین هایی که تو رو درگیر زمین میکنه رها بشی ، ارزششو داره!
............................
سلام فریناز....
عجیب نیست که صعود سخت شده ؟...
در شگفتم ...
مردگان این گورستان عجیب میخندند !
و از ترس آسانسور
در پایان خنده هایشان میگریند !
در این چرخ فلک ...
گیج پیچ تاب گردونم...
دلم دیازپام میخواهد ... (حرف های تنهایی)
سلام مهرداد جان...
فقط از خدا آرزومندم همه چیز برایت زنده شود
آنگونه که دلت همیشه بهار را به تجربه بنشیند...
قلمت پاینده باد ، که بدینسان زیبا می غلطد...
دیشب درون فکرگاهم ،
همهمه ای بود
نگو که نمیدانی !
تمام نرون ها سر در گوش هم ،
ورم کرده و گیج و منگ
آب را آتش
اشک را شبنم
پنبه را سنگ !!
مغز ، هنگ ِ هنگ
کاش میافتمت ،
در خواب
کاش ایکس نگاهت ،
سفره ام را لقمه ای نبود!!!
..............................
سلام سپهر بی همتا
OTIS ؛ طراح و مجری بالابر های صنعتی و ساختمانی از شما کمال تشکر را داشته و برای شما سالی سرشاز از بالارفتن را آرزو دارد
شما و شرکت محترم اوتیس لطف دارید البته این شرکت بزرگ حداقل میتو نست با ارسال یک سررسید سال۹۱ تشکر و قدردانیشو ثابت کنه