در کدام نشیب ِ
خیال سینو سی ِ من غرقی !؟
تو که دائم از فراز عشق می گفتی ... !!
**********************************
کاش در ایستگاه اول ،
چشم هایت را می بستی
تا اولین و آخرین مسافر،
زندان ِ نگاهت باشم . !!!
(مهرداد)
تو ای روح زمین گیرم ، چرا نالان و گریانی
چرا در این حبابِ نیستی ، دائم پریشانی
بیا در کوی لیلا ها ، چو من گشت و گذاری کن
نه چون مجنون رویا ها ، بدریا تشنه میمانی
هوای ِ عاشقی ِاین سرا ، سرد است وجانفرسا
خوشا آن عشق که بر دل مینشاند، تیر پیکانی
هر آنقدر چو سگان نوشی از این کوزه ، عطش باقیست
بیا بشکن تو این مرداب را ، آن سان که میدانی
نفس ها حبس میگردد در این ظلمت سرا دردا
بیا دل را منَور کن ، بدین دیدار نورانی
نیابی تو در این پیکار ها ماءمن ، ز تیغ چشم
بیا ایمن نما خود را ، در این مینوی سبحانی
بیا پرواز کن چون من ، زمین را نیست جای تو
که عشق ایزدی بردم ، به آن سامان روحانی... (مهرداد)
ای بغض رهایم کن ، تا باز شوم
با اشک در آمیزم و دمساز شوم
دیشب که مرا تا به اذان آزردی
ای کاش سحر بخنده آغاز شوم ...
(مهرداد)
پینوشت :حال و هوای اینروز های فضای مجازی ، عجیب با دل من هماهنگ شده انگار این دو بدور از چشم من دست به تبانی از جنس کهکشان آزاری زده اند ، چند روزیست که از خنده های بی
بهانه خبری نیست ، شاید این دلِ در خفا حسود شده ، دگر قصد سازگاری ندارد ، باید جشنی بگیرم به میزبانی خیال خود وبا شیرینی کیک یاد شما و آن را مزین کنم به شمع وجود سپهر عزیز
که اگر چه فعلا" در کنارم نیست ، لیک مذاب آن شمع ، خاطر او را در خیال من همیشه نورانی وگرم نگه میدارد ، شاید تلنگری جدی از برای بیداری این خفته ی پریشان باشد .
تو
مونالیزاترین تردیدی !
داوینچی ترین هم ،
اشک ها و لبخند هایت را باور نمی کند !! .
**********************************
فرشته مرگ ، شوخی شوخی مرا بوسید !
نمی دانست ،
جدی جدی می میرم !! .
(مهرداد )