با ناز تو چون سازم
دردی شود آغازم
درکثرت بی بالی
صدشوق به پروازم
در بستر رویاها ،
ای دل به چه نالانی؟
طبع است فراوانم ،
نی کو ؟دهد آوازم
مضراب دلت جانا
بر دست علیلم ده
یه لحظه نیاسایم ،
تا کوک شود سازم
مهرت چوطلوع آید
ور می به سبو آید ،
مستی به نشان گیرم
هر صبحدم آغازم
نازت به صد آوازم
سازت همه پروازم
ای عشق به نخجیرت،
چون صید بیاندازم !
چون رخ بنمایی تو
ور نور فشانی تو
چون کور به افتانم
بر عرش تو خیزانم
کاش بر دل مردابی ،
شامی به هبوط آیی
میمیرم اگر آنی ،
روی از تو براندازم !
(مهرداد)