روزانهها
همه- باران عشق باران عشق
- چکه های تنهایی (م ر ی م )
- بابالنگ دراز
- مسجدسلیمان
- دل های بارانی (فریناز)
- اوایل کوچک بود (آرام)
- سایه سار زندگی
- دلتنگیهای میترا در آلمان
- سرزمین آفتاب
- مهستی
- میم مثل ماضی ِ از دست رفته ام
- پشت واژگان سکوت (بانوی آبان)
- سروش (دنیای کافکایی من)
- رف ی ق (خونه ی خیالی)
- مریم (خدا برایم کافیست)
- بهاره myyas
- رابی
- بداغی
- الهه
- متروک ترین امپراطوری بهار
- مذابها
جدیدترین یادداشتها
همه- بدرقه
- تولدانه
- [ بدون عنوان ]
- دادمهر42
- داد مهر41
- دادمهر(40)
- دادمهر (39)
- داد مهر (38)
- حضور
- دادمهر(37)
- (؟)
- تار پنجم
- دادمهر(36)
- دادمهر(35)
- دادمهر(34)
- شب غریق
- خاطره ی کودکی
- آی سو دا
- گذشتیم
- رجعت
- دادمهر(۳۳)
- دادمهر(32)
- دادمهر(۳۱)
- دادمهر (30)
- دادمهر (29)
- زرد ِ سرد
- دادمهر (28 )
- دادمهر(۲۷)
- دادمهر(۲۶)
- دادمهر(25)
- من و آینه
- دادمهر(24)
- ققنوس از نو
- گذر عشق
- بسترعشق
- دادمهر(۲۳)
- کات و مات
- دادمهر(۲۲)
- ابراهیم یگانه مرد پروانه ای
- داد مهر (۲۱)
- دادمهر(۲۰ )
- یک بوم و چند هوا !!؟
- خیل ِ خیال
- دادمهر(19)
- دادمهر(18)
- دادمهر(17)
- گرد ِ دل
- صعوبت
- دادمهر(۱۶)
- دادمهر(15)
نویسندگان
- مهرداد 107
بایگانی
- فروردین 1398 1
- فروردین 1395 1
- بهمن 1394 1
- خرداد 1394 1
- آذر 1393 1
- خرداد 1393 1
- اردیبهشت 1393 1
- فروردین 1393 1
- بهمن 1392 2
- آذر 1392 1
- شهریور 1392 1
- مرداد 1392 1
- خرداد 1392 1
- فروردین 1392 2
- اسفند 1391 1
- بهمن 1391 1
- دی 1391 1
- آذر 1391 2
- آبان 1391 3
- مهر 1391 4
- شهریور 1391 3
- مرداد 1391 4
- تیر 1391 3
- خرداد 1391 1
- اردیبهشت 1391 2
- فروردین 1391 3
- اسفند 1390 5
- بهمن 1390 6
- دی 1390 5
- آذر 1390 6
- آبان 1390 3
- مهر 1390 5
- شهریور 1390 4
- مرداد 1390 4
- تیر 1390 4
- خرداد 1390 7
- اردیبهشت 1390 9
- فروردین 1390 4
- بهمن 1389 1
آمار : 68043 بازدید
Powered by Blogsky
مهرداد
دوشنبه 26 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 08:40 ق.ظ
تا بروبد از آستانه ی شب
[:S004
سایه های ملال را طوفان
ساق ِ چتر ِ سپیده در دستم
به انتظار ِ تو سبز می مانم
سلام بر مرد کهکشانی
رهرو راه ِ ابریشم نگاهت شده ام
می دانستی !!
هزار آینه جاریست
هزار آینه اینک به همسرایی قلب تو می تپد به شوق.
زمین تهی ست زرندان
همین تویی تنها
که عاشقانه ترین نغمه را دوباره بخوانی
بخوان به نام گل سرخ و عاشقانه بخوان
حدیث عشق بیان کن ،بدان زبان که تو دانی.!
...................
سلام رفیق عزیز
قدم بر دیده ما گذاشتی .
تو باران دلِ کویر زدۀ منی
من تشنه یک نگاهت
همچو ماهی
دهانم را باز و بسته می کنم
تا بگویم
دو...س..تت...دا..ر...م
و شلاق اخمت
بروی تن احساسم فرود می آید و من
عاشقانه در برابرش می ایستم
عجب درد شیرینی دارد این شلاق
و من بلال
اذان گوی چشمهایت
عشق را اذان می گویم
حی علی العشق
قدقامت العشق
لا اله الا العشق (کفر نیست منظور همان خداست)
عشقی که تو را برای من آفرید
بیا و ... ای داد ای داد امان ای فریاد
کاش مهر سجودت بودم
تا لاقل پنج نوبت گرۀ ابروانت را بوسه زنم
شاید آرام گیرد دل بیقرارم
بیا و عاشقانه ببار
سلام مهردادی
این خرمن بیقرار و لامصب دل من به یه چوب کبریت نیاز داشت
خوب آتش انداختی برجانم
که به خدای احد و واحد دانه دانه حرفها و واژه ها را با اشک نوشتم
واژه هایم مقدسند
چ کردی با این دادمهرت داداشم؟؟
لعنت به این اشکها که آبی نیستن بر آتش بل شعله ورتر می کنندش
ای فریاد
می رقصم با باد !
می خندم با یاد !
جز اینکه دیوانه ام خوانند؟
هر چه بادا باد...!!
......................
سلام مریم...
از کامنت بسیار زیبات سپاسگزارم.
بلال که باشی وعاشق
حتی اگر تمام قطره های باران
اگر تمام نگاه های خصمناک
دستان حقیروسنگین...
شلاق شوندبر پیکر تو...
باز تو بر سر عهدت با دوست می مانی...
برای دوست می خوانی...
زیرا که شقایق ها با اذن واذان عشق قیام می کنند...
بلال که باشی عبدی نه آزاد
وعبد جز رضایت ارباب نمی خواهد وجزنوای ارباب نمی شنود...
دل بلال از عشق یار آن چنان سوخته بود که آتشی به صورتش رسیده وسیاهش کرده بود وگرنه او سپید ترین مردمان زمانش بود...
-سلام وعرض ادب.یک دنیا ممنون برای این تصویر واین نگاه ناب..
سلام
ممنونم از لطف و نظر زیباتون
روزگارتون در پرتو آفتاب عشق گرم و تابان باد...
کی میشه یه گوشه از این دنیا عطر بهشت بگیره و آدم برای فرار از برزخ لحظه ها بره وگم شه وهیچکی دستش بهش نرسه
این عکس شبیه همون گوشه ی دنجه که لابد فقط توی عکس میشه رفت و دل سپرد به آرامشش...
برای من پستت کامل باز نشد همسایه !
راستی همسایه
آرام هستم از خیال بهشت
بجا آوردی؟!
من کارون و به مرحمت دل گرمی و عشقش عاشقم .شما چرا تو همسایگیش اینقده کوه یخ تشریف دارین؟!
کلمه که دیگه خرجی نداره ؟ واسه بعضیام که مالیات نداره .میبافن تا بره بالا...
توی بهشت کسی گم نمیشه ! چون اعماله که آدما رو در مسیربهترین آدرس قرار میده...
آینه هر عکسی دل انسان ِ دله که گاهی ابریو بارونیه گاهی بهاریه و گاهی لاجرم در فصل خزانش مجبور به خونه تکونی میشه و باید ازتعلقاتش جدا شده و پرواز کنه...
سلام همسایه !
میبینی که هنوز میشناسمت و همیشه از کارون میخوام برای آرام بودنت دعا کنه...
باران عشق بر دلتان مستدام برادر ... هر چند کویری سراغ ندارم در سرای دلتان ...
کاش همیشه حواسمان به هنگامه اذان باشد ...
سلام خواهر
ممنونم از دعای زیباتون
التماس دعا...
واقعا که تعابیر قشنگی ست...مهرداد عزیز...
..تو به باران...
باران به شلاق بلال...
..و اینهمه به اذان عشق !!
این تلفیق آهنگین و زیبا...ذهن و دل را به فراسوها میبرد...
ممنون ..
به هر زبان و آهنگ ، تعبیر عشق زیباست ،ندای عشق بر هز زبانی که جاری گردد ستودنیست چون خاستگاه عشق دل است فرقی نمیکند منادی بلال ، ستمدیده ی راه عشق باشد یا پروانه ی سوخته بال ِ دیار عشق...
سلام مریم نگار عزیز
همه ی جوانب عالم آشکار و خیال نهانتان ملون به رنگین کمان عشق ...
شلاق اگر در دستان مقدس عشق باشد ؛ سوز زخمش بوسیدنی است ؛ شلاق اگر بر اندام تمنا فرود آید ؛ گلهای حریمش بوئیدنی است ؛ بلال ؛ چشمش که به دوست افتاد ؛ تن اش بر عشق شهادت داد و حنجره اش گلبانگی شد برای فراخوان دلها به حضور در محضر دوست ؛عشق وقتیکه بارش عاشقانه اش را بیآغازد ؛ دل کویر میشود ؛ همیشه تشنه ؛ همیشه بیقرار ؛ همیشه عطشناک بارش اگر چه شلاقی باشد بر اندامش ؛عشق که دعوت کند ؛به دل نامه مینویسد ؛ برای دل آواز میخواند ؛ و برایش فرقی نمیکند که سیاه باشد یا سفید ؛ فقیر باشد یا غنی ؛ محمد باشد یا بلال...
سپاس مهرداد عزیز ؛ نوشته هایت همواره دل را به عاشقی میبرد و به زیبایی اشارتی دارند به کوی دوست ؛ مستدام باشی برادرم ؛
بلال چو لبخند عشق را دید ، شلاق را در آغوش کشید و اذان عشق را تلاوت کرد باران باریدن گرفت و در سایه ی چتر یدالله شقایق ها به نماز عاشقی قیام نمودند انگار عشق قرن ها آغاز شده بود .
..............................
سلام سپهر عزیز
سپاس از متن همیشه زیبایت
پایدار باشی داداشم
سلام مهردادی!
خوبی داداشی
دیشب اینجا بارون میومد ، رفتم کنار پنجره و برای دل کویری داداشیم دعا کردم
میگن وقتی بارون بیاد خودِ فرشته ها برای اجابت دعات میان رو زمین
بهشون گفتم دل مهردادی کویری نیست فقط یه کوچولو گرفته
برین و برای آروم شدن دلش دعا کنین
سلام مریم عزیز
ممنونم از محبتت
کنار پنجره نشستن وقت بارون رو دوست دارم و این میتونه یه حس خوب مشترک باشه ، تماشای شر شر بارون و دعا...
سپاسگزارم مریم در لحظات روحانی ِ دلت منو از دعا محروم نکن !
چتر بر نمیدارم
سلام حال و احوال دل همانی باشد که باید
بعضی از حضور ها در محفل دل ماندگار است مثل باران درآلبوم دل تشنه کویر که تصویری خاطره انگیز است و قدیمی نمی شود...
سلام
احوال دلتون دائم بر مدارخوشرنگ عشق باد...
ماهیان از تلاطم دریا به خدا شکایت بردند و چون دریا آرام شد خود را اسیر تور صیادان یافتند ، تلاطم های زندگی حکمتی از خداوند است پس از خدا بخواهیم دلمان آرام باشد نه دریای دور و برمان.
مراقب تور صیادان ساحل نشین باش ، بچه ها رو ببوس
با تجدید احترام و درود بی پایان
دعا برای آرامش دل دعایی که چون بر زبان جاری گردد سنگر مطمئنی میگردد در برابر تلاطم و دلشوره ها که جز با ذکر حق حادث نمیگردد
الا بذکر الله تطمئن القلوب.
ممنونم دادش عزیزم روی گل تو و پارسا جان رو از راه دور می بوسم
همواره سالم و دلشاد باشی ...