تو ای روح زمین گیرم ، چرا نالان و گریانی
چرا در این حبابِ نیستی ، دائم پریشانی
بیا در کوی لیلا ها ، چو من گشت و گذاری کن
نه چون مجنون رویا ها ، بدریا تشنه میمانی
هوای ِ عاشقی ِاین سرا ، سرد است وجانفرسا
خوشا آن عشق که بر دل مینشاند، تیر پیکانی
هر آنقدر چو سگان نوشی از این کوزه ، عطش باقیست
بیا بشکن تو این مرداب را ، آن سان که میدانی
نفس ها حبس میگردد در این ظلمت سرا دردا
بیا دل را منَور کن ، بدین دیدار نورانی
نیابی تو در این پیکار ها ماءمن ، ز تیغ چشم
بیا ایمن نما خود را ، در این مینوی سبحانی
بیا پرواز کن چون من ، زمین را نیست جای تو
که عشق ایزدی بردم ، به آن سامان روحانی... (مهرداد)
مرسی
تو اهلِ آن دوردستی ، ما اسیر زمینیم
عشق زمین و افق را ، کاش سنجیده بودیم
باید برایت دعاکرد ، آبادباشی و سرسبز
ایکاش هرگز نبینی ، چیزی که من دیده بودم
سلام بر مهردادعزیز
در دیار مهرتان رسم این بود ودر دیار زمینیان رسم چیز دیگری است
این جا
شب
همه شب
در آیینه می گرییم
و
صبح ، کنار پنجره
دستی به موهای پریشان می کشیم و
دل به دریا می زنیم
علی یارتان
کاش شوق لحظه ای که رد پایت را در دیار عشق دیدم ، را میدیدی ، تو از جنس بارانی که عاشقانه میبارد وقطرات وجودت ، میل به هبوطی عاشقانه دارند.
سلام رفیق عزیز
رسم من فرود آوردن سر تعظیم به دو ستان هنرمندی چون شماست ، پاینده باشید .
بیا پرواز کن چون من ، زمین را نیست جای تو
که عشق ایزدی بردم ، به آن سامان روحانی...
پرواز من کی خواهد بود که زمین جای من نیست که درد دارد ماندن در این دنیای خاکی که نفسگیر است بودن در میان نامردان...
سلام مهرداد مهربون!
دومین پست و اینهمه بغض؟؟؟ چرا این سایه ی غم همه جا افتاده من خیلی می ترسم خدا خودش همه چی رو ختم به خیر کنه
زمین برای گل های مریم جا زیاد داره ، گل ها مظهری از بهشتن ، و شکفتن اونا نشون از این داره که خدا هنوز آدما رو دوست داره ، خوشبینانه به زندگی نگاه کن راه زیادی پیش رو داری باید با دست پر رفت .بازم سلام یادم رفت ، حالا سلام.
سلام
چرا نالان و گریان نباشیم
وقتی که به بهشت فکر می کنم که خداوند در قران ان را توصیف می
کند واقعا دلم می گیرد از این سرای دنیوی.
سلام مهدی جان
ممنونم از حضورت . درست فرمودی قران به متقیان وعده بهشت برین داده است ، اما نالیدن از برای دور شدن از آن میباشد که در زندگی دنیوی دچار آن شده ایم.
سلام بر برادر شاعر و هنرمندم . اینقدر شعرتون زیباست و پرمعنا که نمیدونم چی باید بگم . البته از شما غیر این هم انتظاری نمیره داداش مهرداد .
بیا پرواز کن چون من , زمین را نیست جای تو
که عشق ایزدی بردم , به آن سامان روحانی .
امروز روز حافظ بزرگ بود و بزرگداشتش . خوندن این شعر توی این روز از زبون شما چقدر دلنشینه . ممنون برادر .
سلام مهربان
من کجا و شاعری کجا ؟!!
وقتی که اینطور از من تعریف کرده وشاعر می خونید منو واقعا؛ شرمنده میشم
شاد و سر بلند باشید .
به چی قسم بخورم تا باورت بشه که عزیزترین منی
به تن اصالت خاک به روح بیشه و آب تو سرزمین منی
به کی قسم بخورم که باورت بشه من همیشه عاشقتم
بدون صاعقه و حریق وحشی تن همیشه عاشقتم
همیشه عاشقتم،همیشه عاشقتم،همیشه عاشقتم
به جان شاخه و برگ ،به نظم خواب تره، یه بیشه عاشقتم همیشه عاشقتم
مثل یه قله دور، سطبر و سخت و بلند ،شب پناه توام
به عشق این همه عشق ،به خاطر همه چیز، رفیق آه توام
همیشه عاشقتم،همیشه عاشقتم،همیشه عاشقتم
به جان شاخه و برگ ،به نظم خواب تره ،یه بیشه عاشقتم همیشه عاشقتم
منو به علت بَبر ،منو به علت ماه ،بخاطرت بسپار
همیشه و همه جا منو به یاد خودت به یاد قصه بیار
همیشه عاشقتم،همیشه عاشقتم،همیشه عاشقتم
به جان شاخه و برگ ،به نظم خواب تره ،یه بیشه عاشقتم همیشه عاشقتم
به چی قسم بخورم تا باورت بشه که عزیزترین منی
به تن اصالت خاک به روح بیشه و آب تو سرزمین منی
سلام داداش عزیز ومهربونم
از راه دور روی زیباتو میبوسم ، تو خودت بهتر میدونی که منم عاشقتم.
از شعر زیبات ممنونم .
سلام بر مهرداد عزیز
مثل همیشه ساده اما وسیع .
زیبا بود .
موفق باشی و صبح زیبای پنج شنبه تان بخیر و شادی باد .
سلام مهستی عزیز
مثل همیشه شما بازم ساده و آروم اما وسیع منو شرمنده کردید › از حضور پر مهرت ممنونم.
روزگار به کام.
دوستت دارم دادش
سلام
که به من بدهکاری هم چیزی سمت چپ ترازنامت ندیدم این کار
متن کاملا " مدیریتی !!!
انوقت فکر نمیکنی نسبت بدهی ها به دارایی ها بیشتر بشه البته از بوسی
حسابداریتو مشکل تر میکنه و نمرتو پایین تر میاره ، جیگر...
بیا که در غم عشقت مشوشم بی تو
بیا ببین که در این غم چه ناخوشم بی تو
شب از فراق تو می نالم ای پری رخسار
چو روز گردد گویی در آتشم بی تو
دمی تو شربت وصلم نداده ای جانا
همیشه زهر فراقت همی کشم بی تو
اگر تو با من مسکین چنین کنی جانا
دوپایم از دوجهان نیز درکشم بی تو
پیام دادمو گفتم خوشم میدار
جواب دادی وگفتی که من خوشم بی تو ... "سعدی"
سلام
ممنونم آرام جان شعر زیبایی بود .
نفس ها حبس میگردد در این ظلمت سرا دردا
بیا دل را منَور کن ، بدین دیدار نورانی
...سلام مهردادعزیز...
...شعرهایت آدم را یاد غربت دلش میندازه...غربتی که دلتنگی همراه همیشگیشه...
...ممنون ..خیلی زیبا بود...
سلام مامانگار عزیز
شاید شما تنها کسی باشید که حرکات سینوسی قلمم رو متوجه شدید، حرکاتی که زمام اونا بدست دلمه ، دلی که حال و هوای ایروزاش
نفسگیره و قلمی که لاجرم سبکشو تغییر میده خدایا نمیدونم دنبال چه میگرده؟
ممنونم از حضور نابتون ...
مهربانی معنی لبخند توست
خنده هایت بی نهایت دیدنی ست .
مهرداد خان
از حضورت خرسند شدم .
مهربونی هدیه نگاه توست
ممنونم مهستی عزیز...
خاطراتت را
در چمدان آرزوهام
بستم
و در مسیر زندگی
از روی برفهای حادثه عبور کردم
تا رد پایی از من نماند
من رفته ام
سالها پیش
زمانی که سرنوشت
با آرزوهایم
در جنگ بود
(یا بهتره بگم زمانی که آرزوهایم
در جنگ با سرنوشت ، شکست خورد...)
پشت مردمکانت
فریاد کدام زندانیست ، که آزادی را
بر لبان برآماسیده ی گل سرخی ، پرتاب می کند ؟
ورنه ،
این ستاره بازی حاشا
چیزی بدهکار آفتاب نیست .
نگاه از صدای تو ایمن می شود
چه مومنانه نام مرا آواز می کنی !
و دلت
کبوتر آشتی ست ،
در خون تپیده
به بام تلخ
با این همه
چه بالا
چه بلند
پرواز می کنی !
درود بر مهرداد عزیز
بیا در کوی لیلا ها ، چو من گشت و گذاری کن
نه چون مجنون رویا ها ، بدریا تشنه میمانی
چه شرمنده ام کردی با فی البداهه ات
همیشه دل پر مهرت به شادی گشوده باد
ممنونم استاد عزیز.
نفرمایید قابل شما رو نداشت
کفش های خیالم مندرس شده،
از بس در خیالم
به شوق رسیدن به تو دویده م....
صدایی می شنوم اکنون
چشم ها دست میشویند از انتظار
و گوش ها بزنگ خیالی ،
که انگار صدای پای توست !!!
بیا پرواز کن چون من ، زمین را نیست جای تو
که عشق ایزدی بردم ، به آن سامان روحانی
سلام بر مهرداد کهکشانی
خدا نکنه دلتون این قدر بغض داشته باشه...
خوش به حالتون... رسم پرواز را کاش بار دیگر می آموختید بر پرندگان مانده در مرداب...
کهکشان را صفای دیگریست و پرواز در دنیای بی کرانش...
خوبید مهربان؟
سلام فریناز عزیز
بالاخره خاصیت دل ها اینه که حال و هوای متغیر داشته باشن ، بغض هم میهمان نا خوانده ایست که لاجرم حضورش را باید تحمل و باور کرد ، شاید همین پرواز گاه گاهی دل هدیه همین خصیصه باشد .
روح لطیف کهکشانیتان مالا مال از نور عشق باد.
سپاس از حضورت مهربون .
افتاب از پشت کوه سرک کشید
آمدنش را رخصت خواست
انوار طلایی اش را پیشکش فرستاد
و گرمای وجودش را قربانی ساخت
باشد
بر مردم شهر غم زده
نور و شوری بتابد...
سلام . صبح روز سه شنبه تان بخیر باد .
خورشید شامگاهی آسمان را ترک گفته است
و بر قله ی (یاگامی)
روشنایی به سیاهی می گراید .
می پنداشتم مردی دلیرم
اما آستین قبای نازکم از اشک نمناک است .
(هی تو مارو)
سلام
منم سه شنبه ای زیبا برای شما آرزو دارم .
سلام مهرداد عزیز . روزگارتان شاد . دلتان آرام ، وجودتان سرشار سلامتی و نشاط .
سلام خواهر عزیز
روزگاری خوش و خرم توام با سلامتی و وبهروزی برایت از درگاه حق تعالی
آرزومندم.
از دعاتون سپاسگزارم .
خسته از تمام روزمرگی ها نشسته ام و فیس بوکم را به صحبت میگیرم
عکس دوستانی را میبینم آنور ِ مرز های ممنوعه
که به کنسرت داریوش میروند و شوق چشمشان
شبیه مشروب دستشان لبریز است
خوشحالشان میشوم ...
آزادی را در چشم هایشان خیره میشوم و لبخند میزنم / تلخ لبخند میزنم
دلم برایشان تنگ شده و چه خوب که دلشان با چیز هایی سرگرم است که
در خانه ی پدری ، جایی برای اکران نداشت
به خودم می اندیشم که درگیر ِ رفتنم ...
شبیه سربازی که آنقدر از شکست مطمئن است
که فرار را به قراری که با تمام مرز های کشورش بسته ترجیح میدهد
می دانم روزی دلم برای تمام آنچه ایران است تنگ می شود
دلم برای میدان انقلابش و آن همه چشم خسته که از سر کار می آیند
و چه دوست داشتنی تو را آدم حساب نمیکنند ....
برای کافه نادری ... که جای قهوه بوی شعر از حوالیش می آمد
برای تمام قهوه فرانسه های دست چندمی که
در گودو ، تمدن ، هنر ، سپیدگاه ... خوردم و
دلم را به چشم های گارسونش خوش میکردم که همیشه شکر را جا میگذاشت
برای تمام راننده تاکسی هایی که از فشار تنهایی ، مرا به حرف میگرفتند
و چه شیرین بود وقتی یک راننده تاکسی با تو از نیچه حرف میزند
یا وقتی پینک فلوید میگذارد و شروع میکند به ترجمه کردنش
دلم برای تمام چارشنبه سوری هایش ...
که دختر همسایه ، غریبیگی هایش را برای یک شب کنار میگذاشت
و دور آتش سرخپوستی میرقصیدیم
دلم برای دلهره ی مشروب خریدنش تنگ میشود... که به هزار نفر رو میزدی
آخرش چیپس و ماست و صدای هایده تو را از دیسکو های وگاس هم فرا تر میبرد
برای تمام نان هایی که در کودکی میخریدیم
زنبیل به دست به خیابان میزدیم و با دوچرخه هایمان
به تمام الگانس ها پز میدادیم
برای جاده کندوان و تمام جیغ هایی که میکشیدیم و دعا میکردیم
تمام تونل ها برای یک روز هم که شده قد بکشند
....
هرچه با خودم تقلا میکنم میبینم هنوز هم ترجیح می دهم آلبوم ابی را
با بدختی بگیرم تا اینکه مشروب به دست فریاد بزنم : خلـــــــــیج رو بخون ، خلیج
هنوز ترجیح می دهم روی میز های کافه نادری ،
درگیر پیدا کردن ِ جای فروغ باشم تا اینکه در شانزالیزه ،
قهوه ام را با لهجه ی فرانسوی بخورم
هنوز دلم میخواهد راننده تاکسی برایم از نیچه بگوید و من ذوق کنم
....
هنـــــــــــوز دلم میخواهد سیگارم را یواشکی از پدر بکشم
تا شب هایی که اعصابش /سیگار میخواست ، با خجالت از من بپرسد :
" از جعبه سیگار ِ پسر به پدر ارث میرسه یا نه ؟ "
هنوز دلم میخواهد پارک پرواز بلند ترین جای دنیا باشد ....
هنوز دلم میخواهد تمام پارتی ها ، به پتو های چسبیده به پنجره مجهز شود
میدانی ؟ فقر ، یک صمیمیت احمقانه می آورد ، که هیچ فلسفه ای از پس تعبیر
لذتش بر نیامده
...
باید رفتنم را به عقب بیندازم ....
من دلم هنوز گیر ِ اسم کوچه هاییست که جبهه نرفته شهید شدند
هنوز دلم پیش تخفیفیست که مادر / چانه اش را میزد
هنوز دلم تنگ تمام اتفاق هاییست که در مرز های ایران میفتد
هنـــــــــــــــوز دلم گیر ِ تمام میدان های شهر است که از هر فاصله ای
داد میزنند : آزادی ...یک نفر ... آزادی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
.
.
.
این فرودگاه هر چقدر مجهز باشد ، دلبستگی های مرا بلند نمی کند
آقای راننده ... حمیرا بگذار ... دربست ... تمام تهران را بگردیم
دلم نرفته ... تنگ شده برای ماندنم ...........
دلم تنگه برای گریه کردن ، کجاست مادر ؟ کجاست گهواره ی من ؟
دوست عزیز اگه ممکنه آدرس ایمیل تون رو بدید ، بعد من جواب بله یا خیر رو میدم .
روح زمینگیر...
ساعت ها میشه در مورد نوشته ها و شعرات حرف زد...
سلام مهرداد گلم
چه خوبه که اینقدر خوب میشه حرفاتو فهمید.
حق یارت داداش عزیزم.
سلام فرداد عزیز
ساعت ها میشه از خوبی ها و مهربونیات حرف زد و لذت برد.
در پناه حق باشی برادر.
خوب میدانم
آخر یک روز خفه میشوم
از بس دردهایم را
نجویده قورت میدهم
!!!
انگار هوای این پیله آنقدر خوش است که پروانه ی ما میلی به دریدنش ندارد!!!
...وااااای از کامنت فرهاد...
...چه حالی شدم الان...خدا میداند....!!!!!!!!!!!!!!!!!
...محشرررر بود...
فرهاد با تیشه صدا بر سنگ در دل کوه ، نقش عشق آفرید ، و صدایش را در دل ها جاودانه کرد.
سلام مامانگار عزیز
با یاداوری گذشته محشری در دلمون برپا کردی ، ازت ممنونم مهربون .
...مهرداد عزیز...منظورم از کامنت آخری فرهاد در کامنتدونی تو عزیز بود...در مورد رفتن از ایران و خاطرات و دلبستگیهاش...
...خیلی دگرگونم کرد...خیلی محشررر بود...
سلام
حالا متوجه شدم ، ایشون داداشمه آره بعضی وقتا مینویسه .
تو ای روح زمین گیرم نمیپرسم چرا نالان و گریانی
که میدانم ترا چیست علت
همان که میدانم و میدانی
چقدر زیبا بود جای هیچ سخنی نمیگذاشت
حرف دل بود به دل نشست
زیبایی صفت نگاه هنری شماست.
از لطف شما سپاسگزارم...
چرا داد مهر نام نهاده ای بر سر سرای اتاق هایت؟
داد ها هر کدام تکه ای از ساختار پازلی روح و ذهن منند گاها"گه آشفتگی در احوالم حادث می شود ، داد ها به فریاد مهرداد رسیده و با چینش واژه ها
، سامانی موقتی میبخشند .
خیلی نکته سنجی ها
با سلام و سپاس از تو که در کوچه های کهکشان، مهر، داد می زنی.
راستی نازنین برادر! تا به حال، در ایستگاه اول، سوار شده ای!؟
قلمت پرتوان و قلبت همیشه بارانی!
سلام استاد گرامی
منور فرمودید برادر عزیزم.
همه فرصت سوار شدن در ایستگاه اول را پیدا می کنند ، ماندن شرط عشق است .
شرمنده نفرمایید قلم من در برابر قلم توانا وهنرمند شما تسلیم است.
از حضورتون ممنونم ، در پناه حق باشید .
چه جالب!
مثلا منم بگم ناز فری
اونوقت نازها به دادم میرسن
ولی شما نکته سنج ترین که بااسمتون اینچنین بازی میکنین
خیلی جالب بود و زیبا
شما آنقدر مهربونید که نیاز به ناز کردن نیست ، اشاره ای کافیست
سپاسگزارم فریناز عزیز.
سلام دوست عزیز مرسی از حضورتان
ﺁﺩﻣﯽ ﮐﻪ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺍﺳﺖ ﻫﯿﭻ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﺍﯼ
ﻧﺪﺍﺭﺩ
ﻫﯿﭻ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﯼ ﺧﺎﺻﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ
ﻓﻘﻂ ﺑﺎ ﻫﺮ ﺻﺪﺍﯾﯽ.....ﺑﺮ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺩ
سلام لیلی
ممنونم که بهم سر میزنی